سایت جامع شهید هاشمی نژاد

شخصی :

شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد ،در سال 1311 شمسي در شهرستان بهشهر از استان مازندران در خانواده اي سادات، متدين و مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن هاشمی نژاد ( 1337-1275 ) و مادرش سیده ساره ( 1352-1290 ). پدر مردي با ايمان و غيرتمند بود و يك مغازه نفت فروشي داشت و با درآمد مختصر حاصل از تلاش و زحمت فراوان، مخارج زندگي خود و خانواده اش را تأمين مي كرد. مادر وي «ساره» نام داشت كه با دلسوزي و پاكدامني به تربيت و پرورش فرزند پرداخت. سيد در ساية حمايت و همت پدر مورد تربيتي شايسته قرار گفت و در پرتو ايمان پدر و مادرش ،خدا را شناخت و گرايش عميق به دينداري و اسلام خواهي و عشق به اولياءالله كه در فطرتش ريشه داشت، در جانش شكوفا شد. او تا چهارده سالگي هم درس مي خواند و هم بعد از ظهرها با حضور در مغازه پدر، به كمك او مي شتافت. معني سختي و فقر را مي دانست و بخوبي درد مردم را حس مي كرد .

دوران تحصیل :

در سن 14 سالگی به ادامه تحصيل در حوزه علميه گرايش پيدا كرد و اين خواسته را با پدر خويش در ميان گذاشت. پس از جلب رضايت پدر، به حوزه علميه آيه الله كوهستاني در روستاي كوهستان واقع در شش كيلومتري بهشهر رفت و در كنار دويست طلبه جوان اين حوزه به خوشه چيني از خرمن علوم اهل بيت عليهم السلام همت گمارد.

[show_more more=مشاهده_بیشتر less=مشاهده_کمتر] آيه الله كوهستاني كه مظهر علم و معنويت و بي آلايشي و اخلاص بود، با نفس پاك و صفاي باطن به تعليم و تربيت آنان مي پرداخت. سيد عبدالكريم كه از همان دوران نوجواني، تشنه معنويت، علم و اخلاق بود، مجذوب رفتار حكيمانه و ساده زيستي آن استاد الهي گشت و با جديّت و تلاش به تحصيل علم و اندوختن بهره هاي معنوي از او پرداخت و در طول 4 سال دروس مقدمات حوزي و مقداري از سطح فقه و اصول را به پايان رسانيد. وي چنان نبوغي از خود نشان داد كه آيه الله كوهستاني به طرز چشمگيري شخصاً بر امور تحصيلي او اشراف يافت تا استعداد سرشار و فكر مستعدش در مدت كوتاه تحصيلات مقدماتي به هدر نرود . هاشمي نژاد همواره از اين دوره زندگيش به زيبايي و عظمت ياد كرده و آن دوران را نقطه عطفي در زندگي اخلاقي و ايماني خود مي دانست. پس از اين ايام، با كسب اجازه از محضر استاد، عازم حوزه علميه قم شد و به ادامه تحصيل در زمينه فقه و اصول پرداخت. در قم ابتدا با شيخ علي كاشاني فريد الاسلام، آشنا شد و او را به عنوان استاد اخلاق خويش برگزيد. شيخ علي از وارستگان روزگار بشمار مي رفت و آيه الله كوهستاني او را به سيد عبدالكريم معرفي كرده بود. سيد عبدالكريم مدتها با شيخ هم حُجره بود و چنان مجذوب احوال و مقامات عرفاني او شد كه از فضائل اخلاقي و معنوي اش بهره ها برد و لقب «يار غار شيخ علي » را يافت. چنين مي گويند كه به واسطه مؤانست با چنين مرد بزرگي به توفيق زيارت حضرت بقيه الله الاعظم (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) نائل آمد. شهيد هاشمي نژاد پس از اتمام دروس متن و سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام بروجردي، علامه طباطبايي و امام خميني (سلام الله عليه) شركت نمود و بيش از ده سال در حوزه علميه به تحصيل و تحقيق پرداخت. ديگر اساتيد وي عبارت بودند از: شهيد محراب صدوقي، سيد رضا صدر، آيه الله مجاهدي، مرحوم داماد و … او مدتی را هم در نجف به تحصیل پرداخت ودر سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسید. پس از فوت آيه الله بروجردي در سال 1340، شهيد هاشمي نژاد به مشهد مقدس مشرف شد و در همان شهر ساكن گرديد. در آنجا علاوه بر شروع تدريس فقه و اصول براي طلاب و تشكيل جلسات و منابر تبليغي، در درس فقه مرحوم آيه الله العظمي سيد محمد هادي ميلاني (ولادت 1313 هـ .ق) شركت جست و چند سال هم در محضر فقيه بزرگ مرحوم آيه الله شيخ مجتبي قزويني (متوفي 1386 هـ.ق،وفات 1395 هـ.ق) به تحصيل پرداخت. او با همة کمالات علمي و معنوي با فروتني خود را طلبهاي بيش نميدانست و به آن افتخار ميکرد.[/show_more]

ازدواج :

هاشمي نژاد در سال 1335 در سن 25 سالگي با سیده طیبه ابطحی فرزند سید رضا ابطحی ازدواج نمود و مراسم عقد ، در جوار حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام با حضور حضرت آيه الله ميلاني برگزار شد. و حاصل این ازدواج سه فرزند دختر و سه فرزند پسر بود.

زندگی سیاسی – فرهنگی :

دوران رشد و بالندگي سيد عبدالكريم، با اوجگيري حكومت ديكتاتوري رضاخاني همراه بود. در اين زمان رضاخان به شدت به تضعيف دينداري و روحانيت مي پرداخت و به حق بايد گفت كه در هيچ دوره اي از تاريخ ايران، همچون دورة سياه و ننگين بيست ساله رضاخان، دين و دينداران اينچنين تحت فشار و اختناق نبوده اند. در سال 1320 يعني زماني كه او وارد ده سالگي گرديد، رضا شاه خاك ايران را ترك كرد و پسرش محمد رضا شاه را بر تخت سلطنت نشانيد. بنابراین سید از همان دوران نوجوانی با وضعیت سیاسی کشور آشنا و در تمام دوران تحصیل این دوران ستم شاهی را درک و لمس کرده بود.
[show_more more=مشاهده_بیشتر less=مشاهده_کمتر] اولین حضورش در عرصه فعالیتهای فرهنگی سیاسی را در سال 1337 با کتاب مناظره دکتر وپیر آغاز می کند . این کتاب را به صورت داستان نوشته ،کاری که بی شک تا آن زمان میان روحانیون بی سابقه بود.گرچه محتوای کتاب که بیشتر پرسشهای نسل جوان و نوجوان درباره مسایل گوناگون دینی ،تاریخی ،فرهنگی وسیاسی است که خود می تواند دلیل توجه همگانی باشد. اما آنچه بیش از همه خوانندگان را تحت تاثیر قرار می دهد شیوه نگارشی داستانی مناظره دکتر و پیر است.مجموعه ای ازدفاعیات و پرسش هایی که ممکن است یک مسلمان در ابعاد مختلف از دین اسلام داشته باشد . ایشان این پرسشها را در این کتاب مطرح می کند و خودش جواب می دهد. آن طور که بازار نشر نشان می دهد دهها بار این کتاب تا زمان تجدید چاپ شده و حتی در همان زمانی که چاپ می شود، سال 37 ،خیلی سریع به چاپ هشتم می رسد. تا آنجایی که خود ساواک جلو انتشار آنرا می گیرد.و یکی از کتابهای ممنوع زمان پهلوی شد. کتاب مناظره دکتروپیر پنج سال قبل از سال 42 ،قیام حضرت امام،در کشورمنتشر شد. از سال 1340، سيد با برپايي جلسات تبليغي و وعظ به آگاهي و بيداري مردم همت گماشت، با ورود به يكي از حوادث مهم تاريخي و سياسي زندگاني اين شهيد عاليقدر در طول پانزده سال مبارزه با طاغوت شركت در قيام پانزده خرداد 1342 است كه منجر به دستگيري و زنداني شدن او به مدت 41 روز در تهران گرديد. همزمان با دستگيري رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خميني (سلام الله عليه) در شب پانزده خرداد 1342 در قم، بسياري از علما و روحانيون مبارز، سرشناس و طرفدار امام در ديگر شهرها دستگير شدند كه شهيد هاشمي نژاد جزو آنان بود. اين نخستين بازداشت وي توسط ساواك بود. سيد در ايام عاشوراي هر سال در تهران به منبر مي رفت. چند روز قبل از 15 خرداد، در مسجد مروي، هيئت يزديها، بازار سراي ملا علي و هيئت حسيني تهران به منبر رفته و سخنراني هاي پرشوري عليه رژيم و در افشاگري و تحليل ماهيت «اصلاحات شاه»، «تساوي حقوق زنان و مردان در اسلام»، «وجود سانسور» و «كشتار طلاب مدرسه فيضيه» در دوم فروردين 42 و … ايراد كرده بود. فرداي آن شب نيز در همان مسجد، ضمن دعا، نابودي دشمنان روحانيت را از خدا خواسته و ذلت و خواري آنها را طلب كرده بود. مأموران ساواك پيش از حادثه 15 خرداد، به دقت مراقب سخنرانيهاي و فعاليت هاي شهيد هاشمي نژاد بوده و پيوسته گزارش كارهاي او را به مركز مي فرستاده اند. تبعيت و ارادت او نسبت به حضرت امام (سلام الله عليه) سبب گرديد كه همزمان با دستگيري رهبر، اين روحاني جوان 31 ساله نيز دستگير گردد. وی به مدت 41 روز در زندان شهرباني كل كشور حبس بود و پس از چند مرتبه تحقيق و بازجويي، از سوي سازمان اطلاعات و امنيت كشور، از ايشان رفع مظنونيت بعمل آمد و بالاخره در تاريخ 1342/04/24 از زندان آزاد گرديد. وی بعد از آزادی به مشهد آمد .او همواره در طول مبارزات خود تا زمان پيروزي انقلاب، از حادثه بزرگ 15 خرداد ياد مي كرد و اذهان مردم را متوجه آن مي ساخت. پس از آزادي از زندان ساواك، در مشهد به ادامه فعاليتهاي علمي و سياسي اش پرداخت. در اوايل مهرماه سال 42 به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها (ايام فاطميه) در منزل خود به منبر رفته و مسائل سياسي و اجتماعي روز را بيان مي كرد. واقعه تاریخی مسجد فیل مشهد (1342/07/22 ) ،4 ماه پس از سرکوبی خونین 15 خرداد رخ می دهد. گزارشات دقیق و لحظه به لحظه از سخنرانی های شهید هاشمی نژاد در مسجد فیل توسط ساواک و شهربانی و لشگر 6 خراسان نشان دهنده حساسیت رژیم نسبت به سخنرانی های افشاگرانه اودر مسجد فیل است. در تاريخ 42/7/21 درسخنراني خود به انتقاد شديد از دولت وقت پرداخت و به خيمه شب بازي انجمن هاي ايالتي و ولايتي، سخت اعتراض كرد. وي همچنين از خيانت هاي رضاخان و محمد رضا شاه در مخالفت با اسلام، رد مجلسين ]شورا و سنا ، [اعتراض به ممنوعیت مقاله هاي مكتب تشيع،تاراج اموال ایران و فرستادن آن به آمریکا و رژیم اشغالگر قدس،سخن گفت.و با صراحت و شجاعتي قابل تحسين به افشاي ماهيت دولت دست نشانده( اسد الله علم) ميپرداخت. فرداي آن روز يعني بعدازظهر روز 42/07/22 نيز در مسجد فيل، در حضور چند هزار نفر شركت كننده مشتاق، هاشمي نژاد به منبر رفت و با صلابت تر و خروشان تر از شب گذشته به ايراد سخنراني پرداخت: در باب اصلاحات ارضي، كشف حجاب رضاخاني را که بزرگترين خيانت به دين و قانون اساسي كشور می دانست و عواقب تلخ 28 ساله آن از جمله افزايش قتل، شيوع فساد، رشوه خواري، خودكشي، گم شدن زنان و دختران و طلاق در جامعه ايران ، پرداخت. اين سخنان براي ساواك قابل تحمل نبود. آنها تصميم داشتند كه پيش از ايراد سخنراني42/07/22 در صورت عدم موفقيت جهت دستگيري سيد ،او را بربايند. بدين ترتيب در شب دوم، در حين سخنراني سيد عبدالكريم ،مسجد فيل به محاصره نيروهاي امنيتي و شهرباني در آمد و مأموران ساواك با لباس مبدل در مسجد حضور يافتند. گزارش ساواك حاكي از آن است كه جمعيت حدود شش تا هشت هزار نفر بوده است. پس از سخنراني، مردم كه احتمال دستگيري سيد را مي دادند، حاضر به ترك مسجد نشدند و به او پيشنهاد كردند كه در يك لحظه با خاموش كردن چراغهاي مسجد، فراريش دهند! اما سيد اعلام مي دارد كه اگر هدف دستگيري اوست، خود را معرفي خواهد كرد. ساعت 15/21 برق مسجد خاموش شد تا از تاريكي استفاده شود و هاشمي نژاد را فراري دهند ولي بلافاصله چند چراغ توري به وسيله مردم به مسجد آورده شد و هاشمي نژاد هم حاضر به فرار نگرديد .مأموران با ديدن اين وضعيت به سيد نزديكتر شدند و از او خواستند تا سوار ماشين شهرباني شود! ناگهان مردم فرياد برآوردند كه «مي خواهند سيد را ببرند!» و درصدد برآمدند تا مانع دستگيري او شوند. اما پليس و نيروهاي امنيتي با مردم درگير شدند و پلیس اقدام به تیر اندازی کرده، دو نفر از مردم را كشتند و عده زيادي را مجروح و مصدوم كردند. فاجعه مسجد فيل، ساواك را بر آن داشت كه به بي گناهي هاشمي نژاد و سماجت مزدوران ساواك و شهرباني و رئيس كلانتري در كشتار اعتراف نمايدچرا که نیاز به تیر اندازی نبوده و سید اعلام کرده بود خود را معرفی خواهد کرد.وهاشمی نژاد بعد از 93 روز بازداشت و ممنوع الملاقاتی، آزاد گرديد. حضرت آيه الله العظمي ميلاني ضمن ارسال تلگراف از اين حادثه ابراز تأسف نمود. البته از محتواي اسناد چنين بر مي آيد كه دادستان براي وي تقاضاي اعدام كرده بود و شهيد هاشمي نژاد در يك تماس تلفني با شهيد محمد رضا سعيدي اذعان مي دارد كه پس از دو روز دفاع و چهار پنج ساعت صحبت، به اتفاق رأي دادند كه «آقا نبايد اعدام شود» و نهايتاً دو ماه زندان قابل خريد در نظر گرفتند كه دادستان با اعلام مخالفت خود تقاضاي تجديد نظر در حكم را نمود. پس از وقوع حادثه مسجد فيل در مشهد، راديو بي بي سي چنين تعبير نموده كه شير بچه اي در مشهد حادثه مسجد فيل را كه از نادر حوادث شهر مشهد مي باشد، بوجود آورده است. واقعه مسجد فیل انعکاس گسترده ای در کشور داشت پس ازآزادی از زندان ، به سفرهاي تبليغي محرم و صفر و رمضان، به شهرهاي نيشابور، شهرري ، چالوس و … مي رفت(1343). و با طرح مسائل جديد ،به سؤالات و مشكلات علمي و اجتماعي مردم پاسخ ميگفت و اذهان آنها را نسبت به حكومت جابر زمان، روشني مي بخشيد. در اين سفرها، مزدوران ساواك سايه به سايه او را تعقيب مي كردند و در واقع بخش مهمي از پرونده شهيد هاشمي نژاد را در ساواك، اسناد سفرهاي تبليغي فرهنگي ـ سياسي او تشكيل مي دهد. در سال 1343 "کتاب راه سوم بین کمونیزم و سرمایه¬داری" را به رشته تحریر در می آورد . دراین کتاب به بررسی اختلافات طبقاتی درجوامع انسانی وتاریخ وعلل این امرپرداخته وضمن برشمردن عوارض ونتایج آن اختلافات طبقاتی را تحت سه عنوان کلی ذیل مورد بحث قرارمیدهد:راه اول: سرمایهداری وانتقاد به روش آن- راه دوم: کمونیسم وانتقادات وارده برآن-راه سوم: موضع اسلام دربرابراختلافات طبقاتی وراههایی که برای ازبین بردن آن دراسلام پیشنهاد شده است . همچنین در شهر مشهد با تأسيس «كانون فرهنگي جوانان» آنان را با مسائل ديني و سياسي آشنا كرد و در سال 1343 با همكاري سيد حسن ابطحي «كانون بحث و انتقاد ديني» را جهت ارشاد نسل جوان بنا نهاد. آقاي ابطحي عنوان مؤسس كانون را داشت و شهيد هاشمي نژاد سخنگوي آن بود. اين اقدام سبب شد تا دفاع از قلمرو دين و فرهنگ اسلامي از حالت يك جانبه و تدريس و تبليغ منبري در سطح عامه بيرون آيد و جنبه مباحثه و انتقاد در سؤال و جواب راي قشر خاصي جوانان تحصيلكرده را بخود بگيرد. كانون دو شعبه داشت كه يكي قبل از ظهر روز جمعه و ديگري بعد از ظهر همان روز در محلهاي مختلف تشكيل مي شد. در سالهاي بعد ،يك شعبه مركزي و يك كتابخانه نيز داشت. در سال 1344 ساواك به نقل از اساسنامه كانون در خصوص اهداف آن چنين گفته است: اين كانون مجمعي مستقل و مذهبي است كه با هيچيك از احزاب و جمعيتهاي سياسي بستگي ندارد و شركت در آن براي عموم آزاد است. هدف از تشكيل آن پاسخ گفتن به شبهات ديني و پاسخ به سؤالات و پرسشهاي اعتقادي است که بهانه ای برای فعاليت مضره ]سياسي و ضد رژيم [ است. اگر چه كانون بيشتر به موضوعات ديني، اجتماعي ، اخلاقي ، علمي و تاريخي ميپرداخت. اما مسائل سياسي روز هم از قبيل اسرائيل غاصب، آمريكا، جنايتهاي رژيم وابسته و … در كمال شجاعت و هوشياري و با تحليلهاي دقيق و روشنگرانه سيد شهيد مورد بحث قرار مي گرفت و اين همان است كه ساواك آن را «فعاليت مضره» ناميده است! كانون بحث و انتقاد ديني از حمايت هاي غير مستقيم معنوي و مادي مراجع و فقها و علماي بزرگ از جمله آيه الله العظمي ميلاني برخوردار بود كه خود موجب تحكيم اين پايگاه علمي و ديني سياسي ميشد. به همين دليل ساواك بصورت مداوم حركات و فعاليتهاي آن را تحت نظر داشت و از عوامل نفوذي خود براي اين منظور استفاده مي كرد. از فعاليتهاي ارزشمند كانون، انتشار ماهنامه اي تحت عنوان «سؤال شما و پاسخ ما» در سال 1346 بود که در آن به موضوعات مختلف علمی ،دینی در جلسات کانون به انبوه جوانان روشن فکری که در آنجا اجتماع کرده بودند داده است. وامتياز و مجوز رسمي از سوي رژيم نداشت! كانون بحث و انتقاد ديني حدود هشت سال از 1343 تا 1350 همچنان به فعاليتهاي سازنده خود ادامه مي داد تا اينكه در سال 1351 ساواك شركت و سخنراني هاشمي نژاد را ممنوع اعلام كرد. از آن پس فعاليت اين كانون ابتدا به صورت مخفيانه و سيار در منازل اعضا برگزار مي شود، که بعدها علني گرديد. از سال 1346 مجموعه سخنرانیهای شهید هاشمی نژاد با موضوع اقتصاد و فساد فرهنگی ،ضرورت تشکیل یک حکوکت جهانی و ایراد خطابه علیه رژیم پهلوی، افشاگري و انتقاد از فروش گوشت خوك در كشور اسلامي ايران، اعتراض به هنر دروغين و وضع هنر پيشه هاي فاسد و تجليل از هنرهاي اسلامي، ردّ خرافه پرستي و تقليد از غرب، انتقاد از طرح آموزش جنسي در مراكز آموزشي و فرهنگي، تحليل نظامهاي سرمايه داري و كمونيستي و اعتراض به اختلافات طبقاتي بود. در سال 1347 کتاب تحلیلی واقعه عاشورا را با نام " درسی که حسین به انسانها آموخت " را منتشر کرد.که به بررسی دقیق و ریشه ای و جامع قیام امام حسین می پردازد. در 1347/06/22پس از وقوع زلزله ی مرگبار طبس كه تعداد زیادی از هموطنانمان جان خود را از دست داده و یا مجروح و بی خانمان شدند، شهید هاشمی نژاد و آیات خامنه ای و واعظ طبسی با عزیمت به طبس، اولین گروه امداد را تحت نام «امام خمینی» به وجود آوردندو به كمك مصدومین و خسارت دیدگان این حادثه شتافتند. وی در چهلم كشته شدگان طبس علیه رژیم شاهنشاهی سخنرانی نموده و جوّی را علیه رژیم به وجود آورد كه در پی آن تظاهرات عظیمی به راه افتاد. که در سال 1348 به خاطر سخنرانی های روشنگرانه اش مجددا بازداشت و زندانی میشود.و توسط شهربانی به سازمان امنیت معرفی می گردد. پس از آزادی مجددا سخنرانی ها و خطابه هایش را از سر گرفته و به افشاگری مینماید. نقد نظریه فروید و کارل مارکس، شرایط رهبری جامعه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قوانین اسلام، افشاگری علیه رژیم، در شهرهای مختلف ایران مانند : تهران ، بهشهر،کرمان ، رفسنجان ، اصفهان ، چالوس ، شیراز و .....پرداخته که با عث دستگیریش توسط ساواک ،یکبار در شهر شیراز در تاریخ 1352/04/03 و یکبار در اصفهان در سال 1352/06/31 وزندانی و ممنوع المنبری او می شود . حادثه ديگري كه موجبات دستگيري و زنداني شدن مجدد او را در سال 1354فراهم آورد، اعتراض به كشتار طلاب قم و برانگيختن احساسات طلاب مدرسه ميرزاجعفر و مدرسه آيت الله ميلاني مشهد بود كه منجر به انجام تظاهرات عليه رژيم پهلوي گرديد. مأموران رژيم 14 نفر از طلاب و روحانيون را دستگير كردند كه شيخ عباس واعظ طبسي و سید عبدالکریم هاشمي نژاد از آن جمله بودند. اين حركت كه بناي آن در ايام فاطميه 1354 شمسي ضمن مجالس عزاداري و روضه خواني سيّد در منزل خود نهاده شده بود،دو سال حبس و بالاخره آزادي او را در تاريخ 56/03/20 بدنبال داشت. در اول آبان سال 56، با شنيدن خبر شهادت حاج آقا مصطفي خميني به شدّت برآشفت و ضمن ارسال تلگراف تسلیت برای امام خمینی(ره) ، بر شدت مبارزات خويش افزود. در مشهد بدور از چشم مأموران به همراه حضرت آيه الله خامنه اي و آقاي واعظ طبسي اتاقي اجاره نموده و با صدور اعلاميه هاي مختلف، مردم را به اعتصاب و راهپيمايي تشويق مي كردند. اين بود كه ساواك (کمیته مشترک ضد خرابکاری) دوباره به تكاپو افتاد و با حمله به خانه سيد بالاخره او را دستگير كرد. اما به دلیل تحصن مردم در منزل آیت الله شیرازی در اعتراض به دستگیری ایشان، مجبور به آزادی وی شد. سخنرانی های پرشور و حماسی او جسم و روح مبارزین را نشاط و جلا می بخشید به گونه ای که امام (ره) به پاس خدمات بی شائبه وی در سال 1356 طی نامه ای برای ایشان نوشتند : «امید من در این اواخر عمر به امثال شماست .» پس از آزادي، مأموران ساواك چند بار با مواد منفجره به جانش سوءقصد كردند كه البته به نتيجه اي نرسيد. و حيات طيبه اين شهيد بزرگوار و مبارزاتش تا پيروزي شكوهمند اسلامي ايران با افتخار ادامه يافت.[/show_more]

پس از پیروزی انقلاب :

ایشان تا پیروزی انقلاب دست از مبارزه بر نداشت . اعتصابات و تظاهرات ها را رهبری نموده و علیه حکومت وقت سخنرانی می نماید .و دولت بختیار را غیر قانونی مینامید. در سال 1357 تلگرافی به رییس جمهور فرانسه در حمایت از امام خمینی می فرستد.
[show_more more=مشاهده_بیشتر less=مشاهده_کمتر]پس از بازگشت پيروزمندانه حضرت امام خميني (رحمه الله عليه) به ايران در 12 بهمن 1357، هاشمي نژاد از مشهد به تهران آمد و به قصد زيارت حضرت امام، به سوي مدرسه علوي شتافت. در 22 بهمن، فرصت طلبان قصد تعرض به پادگان و لشگر 77 خراسان براي جمع آوري اسلحه را داشتند. هاشمي نژاد در حفظ و نظم شهر و حفظ پادگان نقش به سزايي داشت. او به اتفاق آقاي واعظ طبسي توانستند پادگان مشهد و پادگان لشگر 77 را از دستبرد افراد فرصت طلب دور نگهدارند و سلاحها را حفظ كنند و مشهد را آرام و اداره نمايند. در 12/4/58 به عنوان نماینده مردم مازندارن در مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و نقش بسیار فعال مهمی در تدوین قانون اساسی وتثبیت قوانينی چون ولايت فقيه داشت. سيد شهيد، علاوه بر افشای ماهیت مارکسیست ها و منافقین کوردل نخستین کسی بود که در مورد انجمن حجتیه و جریان های فکری خطرناک تحجر که بعد ها در منشور سوم انقلاب مورد عتاب و حمله امام (ره) قرار گرفتند به افشاگری پرداخت . او معتقد بود بزرگترين انقلاب، انقلاب فرهنگي است .يعني درهم ريختن فرهنگي كه غرب بر ما تحميل نموده؛ وي همچنين سند اصالت انقلاب را خشم نسبت به سوسيال امپرياليسم و سرمايه داري بين المللي آمريكا مي دانست. او به خاطر برخورداری از هوش و درك سیاسی و آینده نگری، منافقین، لیبرال ها، ملی گرایان و بنی صدر را زودتر از دیگران شناخت و به افشای حركت های مخالفشان با انقلاب پرداخت. در 4 آبان سال 1358 پرده از چهره منافقانه استاندار وقت خراسان( احمد زاده ) برداشت. بعد از اين سخنراني، شركت كنندگان به خيابانها ريختند و شعار «استاندار جنبشي اعدام بايد گردد» سر دادند. پس از اين حادثه استاندار از سمت خود بركنار شد. هاشمي نژاد که بعد از انقلاب حاضر به پذیرفتن سمت دولتی نبود و فعالیت در عرصه فرهنگی و روشنگری و شناخت انحرافات را موثر تر می دانست، با اصرار شهید بهشتی از طرفی ،ونیز تقابل، انجمن حجتیه ، مرتجعین و متحجرین وکسانی که نسبت به شهدا مسئله داشتندمثل حزب خلق مسلمان، با حزب جمهوری اسلامی ، باعث شددبير كلي حزب جمهوري اسلامي مشهد را ،که در راستای اهداف فرهنگی و روشنگریش می دانست را بپذیردو خدمات شايسته اي جهت ارتقاء سطح آگاهيهاي اعضاء و جذب جوانان انجام داد. وازاین پایگاه نیز حملات مداوم خودرا متوجه نفاق حاكم بربعضی مكانهای دولتی وارتجاع كرد و با ضدّانقلاب و راحت طلبان به مبارزه ی سختی پرداخت. در خرداد 1358 به دو كشور ليبي و سوريه و در بهمن 1359 به كشورهاي ژاپن و بنگلادش سفركرد تا پيام رسان انقلاب خونين و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد. در ليبي ضمن ملاقات با قذافي رئيس جمهور آن كشور مجبور کرد در برابر منطق و استدلالش سر تسليم فرود آورد . او كه در سفر و حضر منشأ خيرات و بركات زيادي برای انقلاب بود . سيد در قضاياي جنگ تحميلي يكي دو نوبت به مناطق جنگي رفت و خط مقدم جبهه رفت. يك بار هم به اتفاق آیت الله خامنه ای به اهواز، سپس به دزفول رفتند و در آنجا در پشت جبهه خدمات ارزنده اي انجام داد که در سخنان رهبری منعکس شده است. اوکه در سفر به مناطق جنگی متوجه خیانتهای بنی صدر شده بود، درپشت جبهه به افشاي خيانتهاي او و جبهه متحد ليبرالهاي سلطنت طلب و منافقين پرداخت. پس از شهادت رئيس جمهور محبوب ملت ايران ـمحمد علي رجائي ـ با تلاشي پيگير از مسئولين طراز اول كشور خواست تا شخصيتي از روحانيت دلسوز، عهده دار اين مقام باشد. پس از جلب موافقت امام ومسئولين، اصرار داشت در اين برهه خطير، شخصيتي عاليقدر چون حضرت آيه الله خامنه اي عهده دار آن گردد كه زيبنده اوست. و وقتی خبر موافقت حضرت آيه الله خامنه اي جهت شركت در كانديداتوري رياست جمهوري را شنید بسیار مسرور و آسوده خاطر گردید. سيد اعتقاد داشت نبايد آيه الله خامنه اي را تنها يك فرد مكتبي بدانيم. او را بايد يك ايدئولوگ و مكتب شناس بدانيم. [/show_more]

شهادت :

نقشه ترور شهيد هاشمي نژاد از درون سازمان منافقين طرح ريزي گرديد. امير يغمائي ، معاون اطلاعات سازمان مذكور اظهار كرده بود كه «چون طبسي در حال حاضر در مكه است واز طرفی، هاشمي نژاد فرد اول مشهد است، اگر او را ترور كنيم، كمر سيستم و رژيم مي شكند.» از جمله شخصیتهای برجسته نظام که پس از اعلام فاز مسلحانه منافقین در 30 خرداد سال 60 مورد خشم و کینه منافقین واقع گشت، شهید عبدالکریم هاشمی نژاد بود.
[show_more more=مشاهده_بیشتر less=مشاهده_کمتر]در واقع ریشه دشمنی و کینه منافقین از ایشان به سالهای قبل از پیروزی انقلاب ودر دوران زندان برمیگشت.در سال 1355 در زندان،باتفکرات انحرافی گروهکهایی چون مجاهدین خلق آشناشد و مبارزه اش را با آنان آغاز کرد. ضمن اینکه آنهانیزبه خوبی ازتفکرات هاشمی نژاداطلاع یافتند. بنابراین به دشمنان درجه يك او تبديل شدند. بنا به گفته مقام معظم رهبری:" وقتي وي از زندان بيرون آمد، ضمن اينكه انحرافات اين گروهها را به خوبي ميدانست، در صدد آن بود كه شايد بتواند آنها را با ملاطفت و ملايمت و نصيحت به مسير صحيح بكشاند و در اين راه چه كوششها كه نكرد." درکنارشناخت مجاهدین خلق ازعمق تفکرات دینی،سیاسی واجتماعی هاشمی نژاد آنچه باعث شدتااین فرقه تروریستی دست به ترور وی بزنداین بودکه آنهابه خوبی ازنقش تاثیرگذار وی درتداوم تحرکات انقلابی ودرکل تثبیت جریان انقلاب به خوبی آگاه بودند.درحقیقت اعضاءسازمان تروریستی مجاهدین خلق درترور هاشمی نژاد مانندبسیاری از ترورهای سال 1360 ،شخصیتها و مقاماتی راهدف قرارمیدادند که پیشتاز دراین محیط هایی چون زندان باآنها آشنا شده بودندو ازنقش های تاثیرگذارآنان درتداوم وتحکیم مبانی انقلاب اسلامی کاملا اطلاع داشتند . كاري كه شهيد هاشمينژاد ميكرد، صدمهاش براي منافقين بيشتر از كاري بود كه يك مسئول اجرايي ميكرد،شناختي كه از گروهها داشت، باعث ميشد که به روشنگريهاي تعيين كنندهاي دست بزند و اين كار صدمات جدي به گروههاي انحرافي ميزد. منافقين نميخواستند قضاياي پشت پرده آنها رو شود و شهيد این کار را می کرد و در منبرها و سخنرانيهاي زيادي که داشت به قضيه منافقين می پرداخت این درحالی بود که در اوايل انقلاب بسياري از انقلابيون برخورد علني با مجاهدين خلق را صلاح نميدانستند، ولي ايشان برخورد علني داشت. سيد شهيد،با تهدیداتی که می شد و گزارشاتی که سازمان اطلاعات از اسم ایشان در لیست ترور منافقین می داد، عروج خونين خود را امري محتوم مي دانست و خود را برای شهادت آماده کرده بود. منافقین دوبار اقدام به ترور هاشمینژاد میکنند و هردوبارعملیات منافقین نافرجام میماند. بار اول ، نارنجک تروریستها به پنجره خانه اصابت کرد و به کوچه پرت شد.باردوم درمحل سخنرانی هاشمینژاد، زیرتریبون ایشان بمبگذاری میکنند اما فقط برنامه سخنرانی ایشان به هم میخورد در روز هفتم مهرماه 1360 (1360/07/07)همزمان با سالروز شهادت حضرت جوادالائمه عليه السلام، سيد عبدالكريم رأس ساعت 7 صبح به مكان حزب جمهوري اسلامي آمد و در كلاسي كه دانش پژوهان انتظار او را مي كشيدند، حضور يافت. ساعت 8 صبح هنگامي كه در حال خروج از كلاس بود، يكي از منافقين( هادی علوی 16 ساله )، در حاليكه ضامن نارنجك را كشيده بود، سيد را از پشت در بغل گرفت و نارنجك را جلوي شكم او قرار داد و با شدت به صورت روي زمين خوابانيد. چند ثانيه بعد نارنجك منفجر گرديد و شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد با بدني پاره پاره و دستهاي قطع شده به خيل شهدا پيوست و پيكر پاكش در «دارالزهد» حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به خاك سپرده شد و سه روز عزاي عمومي در کشور اعلام گرديد. منافقین در مأموريت ترور، بر روي شخصيتي ارزنده در استان خراسان انگشت گذاشته بودند. چهرهاي که مرگش ضربهاي جبرانناپذير بود و به زعم آنان سيستم اجرايي کشور فلج ميشد، و مردم سرخورده و مأيوس ميشدند. ساعتی بعد از شهادت هاشمی نژاد ، امام خمینی قدس سره در سخنرانی که به مناسبت شهادت ایشان ایراد کردند ،(30/8 - 1360/07/07) فرمودند: شهیدهاشمی نژادکه من ازنزدیک بااوآشنابودم و خصال وتعهدآن شهید را لمس کرده بودم ومراتب فضل ومجاهدت آن براشخاصی که اورامیشناسندپوشیده نیست. من درضمن اینکه به همه ملت ایران وعلماومراجع اسلام وخصوصاً اهالی محترم خراسان وعلمای بزرگ خراسان تسلیت میگویم تبریک هم به آنهامیگویم. که یک همچوافراد متعهد عالم گوینده ومجاهد تسلیم میکنند وتقدیم میکنند برای اسلام وبرای پیشرفت احکام اسلام. و رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای در سوگ شهادت ایشان بیان کردند: من احساس می کنم برادر عزیز و گرانبهایی را که قلبا و روحا به او خیلی متکی بودم و همواره به او دلخوش و امیدوار بودم را از دست داده ام. یک بعد دیگری که در زندگی آقای هاشمی نژاد شناخته نشده است بعد عرفانی ایشان است، ایشان مرد عارفی بود،هیچ کس این را در شخصیت و خصوصیات ایشان نمی شناسد. بی شک شهید هاشمی نژاد کانون تفکرات اسلامی در خراسان بود. «باوزنه اجتماعیایکه ایشان داشت،برای منافقین،خطری بزرگ وبرای جمهوری اسلامی،سرمایه باارزشی محسوب میشدواین ازدیدمنافقین دورنمانده بود... ازلحاظ شخصی،فردمتواضعی بود؛انسان شجاعی بود؛خوشفکروخوشقریحه بودوزحمتکشیده ودرسخوانده بود. بیطمع وبدون چشم داشت به مال ومقام کارمیکردوبه کارعلاقه داشت. صداقت،اخلاص ووفای اوراهمه میدانند. اویک شخصیت زهمه نظرممتازبود». هردوجریان نفاق یعنی سازمان مجاهدین وانجمن حجتیه، از شهید، کینه داشتند. منافقین که بغضشان را درترورشهید نشان دادند. اما جریان انجمن حجتیه که به تعبیرحضرت امام(ره) مارهای خوش خط وخال هستند سالها کوشیدند و می کوشند تا اندیشه شهیدهاشمی نژاد را ترور کنند. شهید هاشمی نژاد به عنوان یک شخصیت ارزنده علمی ، فرهنگ را بسیار مهم می شمرد و نسبت به مسایل و مشکلات فرهنگی بیشترین حساسیت را داشت . جوانمردی کم نظیر بود و از مرگ هراسی نداشت .براستی چه به جا و شایسته توسط امام امت «جوانمرد فاضل » لقب گرفت .سابقه مبارزاتی درخشان ،افشاگری های صریح در زمان رژیم شاهنشاهی و پس ازآن ، افشای ماهیت جبهه متحد ضد انقلاب و به ویژه منافقین و سخنرانی های داغ و شور انگیزش همه وهمه بیانگر گوشه هایی از شهامت اوست . در سالهای آغازین انقلاب در حالی که خطر همیشه او را تهدید می کرد، به استقبال آن می رفت و رعایت مسایل امنیتی ، نتوانست بین او ومردم جدایی افکند و رابطه اش را با مردم وجامعه قطع کند یا ازحجم فعالیت های وسیعش بکاهد . [/show_more]
جهت دانلود کامل زندگی نامه شهید هاشمی نژاد لطفا بر روی لینک زیر کلیک کنید